قسمت اول
آفتاب زیادی بر سرم خورده و استادم به شکل مضاعف تری نسبت به همیشه بر سرم غرغر کرده است ! احساس می کنم کله ام بدجور درد می کند / حالم خوش نیست راه می افتم و می روم نزدیک ترین درمانگاه شبانه روزی موجود !
اگر دختر باشید و جوان و تنها بروید به مرکزی درمانی / شک نکنید تمام موجوداتی که شما را در انجا خواهند دید چند گمان مشخص درباره تان می کنند / یا فرزند طلاق هستید یا فراری و یا دوست پسرتان، نامزدتان و کلا موجودی مذکر شما را ترک کرده است / حالات نایاب دیگری هم هست که گمان شود معتاد / روانی یا به شکلی نامشروع باردار هستید ! شک نکنید کسی هرگز به مخش رجوع نخواهد کرد که ممکن است استادی نفله شما را دق مرگ کرده باشد و آفتاب مغزتان را سوزانده باشد !
دکتر را می بینم و معاینه می کند گوش دهان حلق بینی فشارخون همه را غیر از مغزم ! آخرش می گوید : باید سُرم بزنی / جوری نگاهم می کند که خودت برو و با زبان خوش بخواب تا برات بزنن سُرم و راه در رویی نیست !
شجاعانه سُرمم را زدم / داشت خوابم می برد روی تخت که همان جناب آقای دکتر( به گمانم هنوز دکتر نشده بود ) آمد و با حالتی افتخار آمیز گفت یه مسکنی برات زدم خوابت ببره یه کم حال کنی ؟!
قسمت دوم ( نیم ساعت بعد )
چشمانم را باز می کنم / انگار مدتی خواب بوده ام دستی را بر روی پیشانیم حس می کنم و صدای زمزمه یی را به زبان عربی / چند لحظه ی اول حس کردم که نکند مُرده ام و اینجا همان بهشت است و چقدر سرد است و زشت و چه دست داغی و زبان رسمی شان هم گویا عربی ست/ یه یک دقیقه یی گذشت تاثیردارو به گمانم کمتر شده به هوش تر شدم و دیدم خانومی است میانسال از همراهان یکی از مریض ها که دست بر پیشانیم گذاشته دعا می خواند و فوت می کند دور سرم / دست چپم که بند سُرم بود و به گمانم دست راستم را گم کرده بود آن میان از بهت خلاصه به هر زوری که بود خودم را نجات دادم و دستش را زدم کنار و اندکی جم و جورتر شدم خانوم می گوید : نیم ساعتیه خوابی فوت کردم دوره سرت که دردت بپره دخترم ؟!
در همین حال دکتر آمد و گفت تموم شده خوبی ؟
من هم تشکر کردم و حالم هم خوب شده بود / گفتم بله الان خوبم / خانومه پرید وسط که من تا الان رو سرش دعا خوندم معلومه که حالش خوب شده / دعای دیازپام احتمالا خوانده است برایم ! حالا ما بقی اتفاقات بماند موقع خروج از در خانومی دوان دوان دنبال من دویده که خانوم ببخشید می دونم حالتون خوب نیست اما معذرت می خوام رنگ پوستتون مال خودتونه / خیلی خوش رنگین ! کِرمه ؟ من را می گویید انقدر عصبانی شدم که بی جواب راهم را گرفتم که بروم که باز همان خانوم محترم دعا خوانمان نمی دانم از کجا پرید وسط که رنگ و روش پریده بودااا من واسش دعا خوندم ببین چقدر رنگش خوب شده !
آفتاب زیادی بر سرم خورده و استادم به شکل مضاعف تری نسبت به همیشه بر سرم غرغر کرده است ! احساس می کنم کله ام بدجور درد می کند / حالم خوش نیست راه می افتم و می روم نزدیک ترین درمانگاه شبانه روزی موجود !
اگر دختر باشید و جوان و تنها بروید به مرکزی درمانی / شک نکنید تمام موجوداتی که شما را در انجا خواهند دید چند گمان مشخص درباره تان می کنند / یا فرزند طلاق هستید یا فراری و یا دوست پسرتان، نامزدتان و کلا موجودی مذکر شما را ترک کرده است / حالات نایاب دیگری هم هست که گمان شود معتاد / روانی یا به شکلی نامشروع باردار هستید ! شک نکنید کسی هرگز به مخش رجوع نخواهد کرد که ممکن است استادی نفله شما را دق مرگ کرده باشد و آفتاب مغزتان را سوزانده باشد !
دکتر را می بینم و معاینه می کند گوش دهان حلق بینی فشارخون همه را غیر از مغزم ! آخرش می گوید : باید سُرم بزنی / جوری نگاهم می کند که خودت برو و با زبان خوش بخواب تا برات بزنن سُرم و راه در رویی نیست !
شجاعانه سُرمم را زدم / داشت خوابم می برد روی تخت که همان جناب آقای دکتر( به گمانم هنوز دکتر نشده بود ) آمد و با حالتی افتخار آمیز گفت یه مسکنی برات زدم خوابت ببره یه کم حال کنی ؟!
قسمت دوم ( نیم ساعت بعد )
چشمانم را باز می کنم / انگار مدتی خواب بوده ام دستی را بر روی پیشانیم حس می کنم و صدای زمزمه یی را به زبان عربی / چند لحظه ی اول حس کردم که نکند مُرده ام و اینجا همان بهشت است و چقدر سرد است و زشت و چه دست داغی و زبان رسمی شان هم گویا عربی ست/ یه یک دقیقه یی گذشت تاثیردارو به گمانم کمتر شده به هوش تر شدم و دیدم خانومی است میانسال از همراهان یکی از مریض ها که دست بر پیشانیم گذاشته دعا می خواند و فوت می کند دور سرم / دست چپم که بند سُرم بود و به گمانم دست راستم را گم کرده بود آن میان از بهت خلاصه به هر زوری که بود خودم را نجات دادم و دستش را زدم کنار و اندکی جم و جورتر شدم خانوم می گوید : نیم ساعتیه خوابی فوت کردم دوره سرت که دردت بپره دخترم ؟!
در همین حال دکتر آمد و گفت تموم شده خوبی ؟
من هم تشکر کردم و حالم هم خوب شده بود / گفتم بله الان خوبم / خانومه پرید وسط که من تا الان رو سرش دعا خوندم معلومه که حالش خوب شده / دعای دیازپام احتمالا خوانده است برایم ! حالا ما بقی اتفاقات بماند موقع خروج از در خانومی دوان دوان دنبال من دویده که خانوم ببخشید می دونم حالتون خوب نیست اما معذرت می خوام رنگ پوستتون مال خودتونه / خیلی خوش رنگین ! کِرمه ؟ من را می گویید انقدر عصبانی شدم که بی جواب راهم را گرفتم که بروم که باز همان خانوم محترم دعا خوانمان نمی دانم از کجا پرید وسط که رنگ و روش پریده بودااا من واسش دعا خوندم ببین چقدر رنگش خوب شده !