آدمها گاهی میبازند زندگیشان را ادم مورد علاقهشان را رویاهایشان را گاهی حتی خودشان را. یکجایی هر آدمی با مجموعهیی از کارهایی که باید میکرد و نکرد یا شاید نباید میکرد و کرد یک چیز ِعزیز ِ مهم خواستنیش را می بازد، باختن سخت است و روزگارِ بعدش حتی سختتر زمانی که زندگی مدام همهی چیزهای از دست رفته را میکوبد توی صورت آدم و وقتی همه چیز تهنشین میشود تمامی ِ چیزهای داشتهی دیگرنداشته رسوب میکند در جان ادم در زندگی ادم و میشود بغض میشود دلتنگی میشود تومخی، میشود سنگ ِ توالت که نمیشود کاری باهایش کرد شاید فقط باید گذراندش، حالت خوب نمیشود یا پنج دقیقه خوب میشود و سه روز ِ بعدش بَد، هیچی بدتر از حال خوب شدن و هی بد شدن نیست کاری از دست کسی برنیامدن نیست منتظر هیچی نبودن یا یک چیز واهی بودن نیست/ تسلیم شدن و ترسیدن نیست اخرش اینکه هیچی بدتر از باختن و از دست دادن مهم ِ زندگیتان، تماشای برباد رفتنش و روزگار بعد ِ نداشتنش نیست.
ولی به نظر من بردن و تماشای اینکه برد هم یک روزی تمام می شود اگر به سختی باختن نباشد خیلی هم آسان تر نیست...
پاسخحذفاز همهای این ها بدتر این که خودت را می بازی یعنی ته ته همه اش!!
پاسخحذفیکی از این همه بدی ها ...
پاسخحذف.
لختی و خمیری که وجود آدم پیدا میکنه..
اوهوم...
پاسخحذفai gofti, che ghad dard dare, jaye adami ke adam bakhte kheili dard mikone.
پاسخحذفادم وقتي اين متنو مي خونه اول فك مي كنه چقده حرف دل منه ... ولي واقعا اين فقط حرف دل منه يا براي همه و همه اتفاق افتاده ؟ يه بار يه جايي تو يه دوره اي از زندگي براي همه پيش اومده كه گند بزنن و حسابي ببازن...
پاسخحذفدونستن همين وقتي اين همه ادمو مي بيني كه حالشون خوبه و رو براهن به ادم امدي مي ده كه اوضاع اونقدرا هم كه فك مي كنه به هم ريخته نيست
بدترین چیز اینه که خودت و رویا هات رو ببازی
پاسخحذف