۱۳۹۰ مرداد ۲۱, جمعه

ایران جایی است که شما را با کلی خیابان و حس بار می اورد با کلی پشمک و شله‌زرد و حلیم با کلی خانه‌ی مادربزرگ و لواشک ِ کثیف و مشق و دیکته و حس‌های عجیب ِ جمعه‌ها غروب با کلی لباس و جوراب سفید و شماره دادن و گرفتن و استرس‌های نوجوانی با کلی توپ ِ چند لایه و کوچه‌های خاکی و اسکناس‌های نو ِعیدی با کلی عشق و حرف و کنایه و شعر و کشک ِ آش ِ پشت‌پا و انارهای دانه شده و پشه بند و تخت‌های روی تراس و فیلم‌های سانسور شده و عزاداری محرم و شربت و نبات و سنگ فرش و پارک و مناسبت‌های عجیب با کلی سفرهای شمال و شهید گمنام و دفاع مقدس و ناظم‌های بد اخلاق و صف مدرسه و خط کش و ترس و امتحان !
ایران جایی است که همه‌ی این‌ها را به آدم می دهد / کلی چیز خوب و بد که می شود گذشته‌ی آدم / می شود بیست و چند سال زندگی آدم / چیزهایی که از همه‌ی موجودات دنیا فقط آدم‌های تویش می توانند بفهمند هر کدامشان یعنی چه ! اما بعد ... هیچی بعد مجبور می شوید ترکش کنید و خانواده‌تان را لای کوچه‌هایش / بدترعشق‌تان را توی همین خیابان‌هایش و فاجعه بارتر قسمتی از خودتان و زندگی تان  را یک جایی آن وسط‌هایش جا بگذارید و بروید یک جایی که شاید برای نصف دیگرتان بهتر باشد !
 ایران جایی است که اگر تویش به دنیا امده باشید هر کجا هم که بروید عین ادمی که تمام شب را نه خواب بوده و نه بیدار!

۳ نظر:

  1. ایران جایی است با کلی سوراخ سمبه های فرهنگی که هیچوقت ازشون سر در نیاوردم!! و یه عالم چوبهایی که همیشه یا لای چرخم بود و یا جای دیگر .....اما باز دوس میدارمش این مادر سگو... !!!

    پاسخحذف