تو ماشین نشسته بودم / وَن، ردیف آخر / هوا تقریبا داشت تاریک میشد دم دم های غروب!
داشتم از شیشه ی ماشین بیرون رو نگاه می کردم / پسر بچه ی پنج شیش ساله یی تنها صندلی عقب نسشته بود / بابا مامانش جلو تو حال و هوای خودشون داشتن یه چیزایی می گفتن!
یهو این ور و نگاه کرد و من رو دید بعد شروع کرد به نگاه کردنم / منم نگاش کردم تمام دو دقیقه ی ِ پشت چراغ قرمز رو / نه اون پلک زد نه من / خیلی جدی خیلی خاص / انگار یه جورایی عمیق!
چراغ قرمز تموم شد / ماشین حرکت کرد / پسر بچه هی نگاه کرد به من تا ماشینشون دور شد / بعـــد من ردیف ِ آخر وَن / صندلی آخر، اون گوشه ی ِته بغضم ترکید!
داشتم از شیشه ی ماشین بیرون رو نگاه می کردم / پسر بچه ی پنج شیش ساله یی تنها صندلی عقب نسشته بود / بابا مامانش جلو تو حال و هوای خودشون داشتن یه چیزایی می گفتن!
یهو این ور و نگاه کرد و من رو دید بعد شروع کرد به نگاه کردنم / منم نگاش کردم تمام دو دقیقه ی ِ پشت چراغ قرمز رو / نه اون پلک زد نه من / خیلی جدی خیلی خاص / انگار یه جورایی عمیق!
چراغ قرمز تموم شد / ماشین حرکت کرد / پسر بچه هی نگاه کرد به من تا ماشینشون دور شد / بعـــد من ردیف ِ آخر وَن / صندلی آخر، اون گوشه ی ِته بغضم ترکید!
بچه رو عاشق کردی ... تا آخر عمرش یادش نمیره که ...
پاسخحذففعلا شما رو دنبال می کنیم. تا ببینیم چه می شود.
پاسخحذف:( در چه حالی هستی؟
پاسخحذفیکم بهتر شو/دنیا ارزششو نداره.
یعنی که گریه کردی بالواقع تو ماشین؟
پاسخحذفدرسته فیلتر شدی..ولی دلیل نمیشه که دیگه ننویسی..خیلی کم مینویسی
پاسخحذفبیشتر باش
بعضی وقتا یک حرف بی معنی یک نگاه غریبه یک فیلم درپیت آهنگ خالتور برات کلی معنادار میشه کلی آشنامیشه انقدر که بغضتو میترکونه
پاسخحذفالبته میدونم که نگاه تو بااون پسر بچه از جنس فیلم در پیتو ..... نبود کلی گفتم
پاسخحذف