کلی قدم می زنم / دَم دَمای غروب که میشه بر می گردم خونه . سر خیابون می پیچم تو کوچه / از دکه ی خلوت اون طرف خیابون یه بسته پاستیل هاریبو می خرم ، زود بازش می کنم و سه تا دونه شو با هم می زارم تو دهنم بعد هی مزه مزه می کنم / خوشمزه است .
بعد راهم رو می گیرم و با مغازه دار سر کوچه سلام احوال پرسی می کنم / یکم غریبه نگام می کنه اما مهم نیست / تمام طول کوچه ی بارون زده رو می دُوَم / می رسم در ِ اپارتمان ، عین همیشه بازه / باز هم پسر ِ هفت هشت ساله ی طبقه سومی باز گذاشته / در و می بندم و پله ها رو عین همیشه می شمارم و میرم بالا هر پاگرد و که رد می کنم چراغ شو روشن می کنم و میرم بعدی / کم کم دست تو جیبم می کنم و دنبال کلید می گردم / کلید هارو که در میارم چند تا از پاستیل هام می ریزه رو زمین ، با غصه نگاشون می کنم و میرم طبقه ی بالاتر / پاگرد بعدی / اخرش می رسم در خونه / به نظرم قاب چوبی روی در عوض شده / یکم دقیق تر میشم / بعدش یادم میاد که خونه رو اشتباه اومدم / ساختمان رو ، کوچه رو / همه ی پاگرد ها رو / کل راه رو / یادم میاد دو ماه پیش از اونجا اسباب کشی کردم که دیگه اونجا خونه ی من نیست / که مغازه دار سر خیابون چرا یکم غریبه نگام می کرد / تمام پله ها رو بر می گردم / تمام کوچه رو به عقب همه خیابون رو تا ... !
پ.ن / حالا این هم حکایت وبلاگ فیلتر شده ی ماست / اولین پست بعد از فیلتر شدن وبلاگ و یه غیبت حدودن یه ماهه!
بعد راهم رو می گیرم و با مغازه دار سر کوچه سلام احوال پرسی می کنم / یکم غریبه نگام می کنه اما مهم نیست / تمام طول کوچه ی بارون زده رو می دُوَم / می رسم در ِ اپارتمان ، عین همیشه بازه / باز هم پسر ِ هفت هشت ساله ی طبقه سومی باز گذاشته / در و می بندم و پله ها رو عین همیشه می شمارم و میرم بالا هر پاگرد و که رد می کنم چراغ شو روشن می کنم و میرم بعدی / کم کم دست تو جیبم می کنم و دنبال کلید می گردم / کلید هارو که در میارم چند تا از پاستیل هام می ریزه رو زمین ، با غصه نگاشون می کنم و میرم طبقه ی بالاتر / پاگرد بعدی / اخرش می رسم در خونه / به نظرم قاب چوبی روی در عوض شده / یکم دقیق تر میشم / بعدش یادم میاد که خونه رو اشتباه اومدم / ساختمان رو ، کوچه رو / همه ی پاگرد ها رو / کل راه رو / یادم میاد دو ماه پیش از اونجا اسباب کشی کردم که دیگه اونجا خونه ی من نیست / که مغازه دار سر خیابون چرا یکم غریبه نگام می کرد / تمام پله ها رو بر می گردم / تمام کوچه رو به عقب همه خیابون رو تا ... !
پ.ن / حالا این هم حکایت وبلاگ فیلتر شده ی ماست / اولین پست بعد از فیلتر شدن وبلاگ و یه غیبت حدودن یه ماهه!
خوشحالم برگشتی ، آخر پستت غافلگیر شدم .
پاسخ دادنحذف:)
پاسخ دادنحذف...
عه عه عه
پاسخ دادنحذفبی خیال، فعلن همه چی فیلتره. حتی شاید کم کم خودمون هم ذهنمون رو فیلتر کنیم
پاسخ دادنحذفمنتظرت بودم :)
پاسخ دادنحذففیلتر شدن وبلاگ مثله خراب شدن خونه ی آدمه . ایشالا همه چی درست میشه
پاسخ دادنحذفهر انتظاری سر می یاد ، دیر یا زود و همیشه برمیگردیم حتی به خونه ای که ازش رفتیم فقط گاهی این دور اونقدر طولانی می شه که فراموشش می کنیم !!!
پاسخ دادنحذفوبلاگ ادمو فیلتر می کنن اونوقت به ایرائیل و امریکا میگن رژیم اشغالگر !!!
پاسخ دادنحذف...
خیلی متن خوبی بود ، ضربه ای که زدی خوب بود هم جاش هم لحنش ، ولی میتونست بهتر و سنگینتر زده بشه
همه ی اینا فقط با تمرینه که بدست میاد و خوشحالم که شروعش کردی
و حتما بهش میرسی فقط اگه ادامش بدی
...
من عاشق اینطور متنها و بطور کلی فیلمها و اثار ادبی هستم. مثل فیلم
match point
یا
پرواز بر فراز اشیانه ی فاخته ، که یه شاهکار محضه توی این این زمینه
هر چى جلوتر ميرى نوشته هات غمناكتر ميشن
پاسخ دادنحذفنوشته هاى قديميت سر خوشترن
گاهى بد نيست سر خوش بنويسى بازم
like
پاسخ دادنحذفای بابا...حکایت همه ی ماست...
پاسخ دادنحذفوقتی مجبوری کاری که نمیخوای رو انجام بدی و کاری که میخوای رو انجام ندی...
همیشه همینه...
غافل گیر کننده و اغوا گرانه بود !!!
پاسخ دادنحذفسلام
پاسخ دادنحذفحکایت همهٔ ماست. مثل گردش خر دور آسیاب.... خانه به خانه ... دورتر و دورتر ... اما همش یه جاییم