۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

پو....یان

پویان بچه ی وسط ِ خانواده بود/  پنج سال از برادرش ، کوچیکتر بود و دو سال از خواهرش ، بزرگتر / مامانش می گفت از همون بچگی باهوش بوده و یکم متفاوت / تعریف می کرد که توی چهار سالگی پایتخت تمام کشورهای دنیا رو بلد بوده و می دونسته هر کدوم کجا هستن / تو شیش سالگی می تونسته بخونه .
 پویان ساکت بود / اروم بود سه سال و جهشی درس خونده بود و شاید چون خیلی با همسن و سال هاش نبود ادم ِ معاشرتی نشده بود / در کل  از اونایی بود که سرشون به کار خودشونه  از اوناییی که  اینده شون روشنه / از اونایی که بی آزارن !
یه شب موقع برگشت تاکسی که توش نسشته بود تصادف کرد / همه سالم رفتن خونه حتی راننده پویان تنها زخمی بود / قطع نخاع شد !
یادمه بعدش دیگه خیلی حرف نمی زد / خیلی نمی خندید / بیشتر شبایی که ما اونجا بودیم باباش با یه غصه ی خاصی عر/ق می خرید و می اورد خونه و با هم می خوردن بلکم یکم حالش عوض بشه / یه ماهواره داشت تو اتاقش و یه تخت مخصوص معلولین و یه سری چاقوی کامل / چاقو جمع می کرد انواع و اقسام / عشقش شده بود همه ی اینا / کارِ خاص دیگه یی نمی کرد !
خیلی دوست ِ صمیمی نداشت / با همون هایی هم که می شناخت دیگه نمی پرید / گاهی فقط با خواهرش  حرف می زد / کتاب نمی خوند فقط گاهی ماهواره می دید بیشتر راز بقا .  
چند بار به بابا مامانش گفته بود تحمل این زندگی رو نداره کمکش کنن خودشو خلاص کنه / مامان باباش زده بودن تو سر خودشون و از اون به بعد علاوه بر بیمارستان و فیزیوتراپی و اموزش معلولین / مشاور هم می بردنش .
می گفتن خوب شده / بهتر شده . خوشحال تره شایدم اروم تر اما یه مدت بعد پویان خودشو با یکی از چاقوهایی که جمع می کرد و هر روز برق می انداخت کشت !
وصیت نامه یی نداشت / هیچی ، فقط توی دو خط بدون خداحافظی و اَدای خاصی نوشته بود تخت شو بدن به یه معلول نیازمند و چاقوهاش رو نگه دارن !  

۱۲ نظر:

  1. همه چی رو زود زود انجام داد. کلاسا رو جهشی خوند و خیلی زود از کار افتادگی و مرد. سریع! ماها بیخودی کش میدیم قضیه رو.

    پاسخحذف
  2. سلام
    یه هم کلاسی داشتم که خیلی رتبه ی علمی بالایی داشت.
    یه روز تو یه تصادف بنده خدا قطع نخاع شد.اما به تحصیلش ادامه داد.وقتی از کاردانی رفت توی کارشناسی یه روز پدرش رو دیدم.داشت غر می زد که این دختره پدر منو درآورده.با این شرایط جسمیش داره درس می خونه.
    خیلی غصه خوردم.همین.

    پاسخحذف
  3. گه ملحد و گه دهری و کافر باشد / گر دشمن خلق و فتنه پرور باشد
    باید بچشد عذاب تنهایی را / مردی که ز عصر خود فراتر باشد

    پاسخحذف
  4. داشتم با یکی راجع به خودکشی صحبت می کردم. گفت خودکشی کار آدمای ضعیفه. گفتم برعکس خودکشی کار آدمای قویه...نمی دونم نظر شما چیه...

    پاسخحذف
  5. هیچوقت از ادمهایی که خودکشی میکنند خوشم نیومده ...حس بدی به این ادمها دارم ...فکر میکنم ضعیفن! چون بودن انسانهایی که به مراتب شرایط بدتری دارشتن اما هیچوقت به خودش اجازه نمیدن مرتکب این عمل بشن !

    پاسخحذف
  6. مرسی شهامت...چجوری خودشو کشته با چاقوی خودش؟!

    قشنگ مینویسی غریبه

    پاسخحذف
  7. راه حل خوبی ولی گزینه آخر نیست

    پاسخحذف
  8. آدما گاهی خودشونو می کشن.

    پاسخحذف
  9. انگار از خمون اول می دونسته که می خواد چه اتفاقی براش بیوفته... درسش ر زودتر خونده و سعی هم کرده که با کسی دوست نشه، کلی هم وقت صرف محیا کردن ابزار خودکشی کرده . . .
    شاید این بهترین راه نبوده... شاید می تونست بهتر باشه...

    پاسخحذف