۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۳, دوشنبه

خط ِ راست

وقتی چند سالش بیشتر نبود به خاطر کوتاهی مادرش دستش لای ِ تسمه ی دوچزخه یی که پدرش واسش خریده بود گیر کرد و پاره شد.
کف دستش به جای سه تا خط معمولی عین همه ، شش تا خط داشت که هیچ کدومش به هیچ جا ختم نمیشد / فالگیر بعدها بهش گفته بود فالش گرفتنی نیست !
وقتی داشت بزرگ میشد به خاطر فشار ِ خانوادش و آرزوهای اطرافیانش  مسیر خودشو عوض کرد / همین باعث شد خط خودشو گم کنه / از همه ی راه ها یکمیشون و رفت و آخرش شد یه آدم با کلی کار ِ کرده ی نیمه کاره / روانکاوش بهش گفته چند شخصیتی شده و اینجوری هیچ کاری و از پیش نمی بره !
آخرش همه ی شخصیت هاشو گذاشت کنار هم / کف ِ دست ِ خط خطیشو مشت کرد / مشتشو گره کرد و رفت هر چی تو زندگیش کم داشت و شعار داد !

۲۲ نظر:

  1. هومممم.... هر شعاری یه جایی از یه تسمه ی دوچرخه شروع می شه!

    پاسخ دادنحذف
  2. این یعنی اینا که دستشونو مشت میکنن و شعار میدن ...
    عجب .. جالب !

    پاسخ دادنحذف
  3. http://shadibaqi.blogspot.com/2010/04/blog-
    post_16.html#comments
    بي دليل

    پاسخ دادنحذف
  4. راسته که هر کس برای به دست آوردن چیزایی که نداره مبارزه می کنه،حالا یه جورشم اینه که بره شعار بده.

    پاسخ دادنحذف
  5. اما وقتی داشت از تظاهرات بر میگشت مطمئن بود که خطشو پیدا کرده , یعنی آزادی...

    پاسخ دادنحذف
  6. شعار ها همم نماد سرخوردگی و کمبودهای انسانه.

    آزادی....
    ما نگفتیم...!
    تو تصویرش کن...

    پاسخ دادنحذف
  7. تسمه؟
    تو حالت خوبه حریف؟ روبراهی؟

    پاسخ دادنحذف
  8. این روال خیلی از ماهاس / حالا یکی با تسمه دوچرخه یکی با چاقو یکی هم با شیشه نوشابه

    پاسخ دادنحذف
  9. سلام،
    میدونم که خودت بهتر میدونی ولی محض محکم کاری باید بگم که دوچرخه مقصر اصلی این داستان نیست، اونیکه باید ملامت بشه خانواده است.

    پاسخ دادنحذف
  10. آدم حال شعار دادن بهش دست میده
    مرسی .

    پاسخ دادنحذف
  11. شعار داد ! ولی باز هم خیلی چیزها کم داشت !

    پاسخ دادنحذف
  12. هميشه اين سهل انگاريا تقصير زن هاسات اين همون ترويج اخلاق مراقبت
    چرا نمي خوايد تو انتخاب كلماتتون دست از كليشه هاي جنسيتي برداريد؟

    پاسخ دادنحذف
  13. اینجا نمیشه نظرهای رو خصوصی فرستاد؟؟؟؟وووووی چه بد !شاید آدم خواست یه رازی رو بگه
    به هرحال دیشب آرشیوتو خوندم...کامل ...تو معرکه ای ...من اصلا باور نمیکردم که این تحلیل های قشنگ،این استعاره های ناب و این نگاه زیبامال تو باشه ....
    بنویس ..همین جوری بنویس

    پاسخ دادنحذف
  14. هم. من نگفتم می ترسم از اون روز. ولی اون روزی که تو می گی خیلی ترسناکه

    پاسخ دادنحذف
  15. حالا چه اصراری بود به فال کف دست که اینهمه خط و خطوطش مشکل ساز بشه، از اول پا میشد میرفت فال قهوه، فال شمع، ورق پاسور یا تاروت میگرفت، نه میرفت رمل واسش مینداختن، جایی هم به مشکل میخورد یا میرفت پیش حاج آقای محل استخاره میکرد یا میداد واسش سرکتاب باز کنن، والا ملت تک بعدی فکری میکنن همینه دیگه آخر مجبور میشن به جای گفتمان برن شعار بدن مرگ بر این و مرگ بر آن، زنده باد این و زنده باد آن

    پاسخ دادنحذف
  16. فال من هم گرفتنی نیست. خیلی صافه دستم. هیچی نداره توش.
    داشتم کامنتهای قدیمم رو میخوندم و یادت کردم.
    یادم نمیاد تشکر کرده باشم برای محبتات :)

    پاسخ دادنحذف
  17. نام ديگر سرنوشت
    مداد سياهيست که از دست ما افتاد در کودکی
    تا کودکی دیگر آنرا بردارد
    و ناخوداگاه بر روی کاغذ های سپید خط بکشد ...
    (شرمنده ی شاعر، اسمشو فراموش کردم)

    پاسخ دادنحذف
  18. دستها اگه زبون باز كنند چه حرفهايي كه واسه گفتن دارند...
    يه زماني دستام هميشه مشت كرده بود ولي از وقتي به دهن كجي دورويي همسنگران روراست شدم بي اختيار كف دستم رو به گواهي نشان مي دم...
    خط خطي بودنش مهم نيست مهم اينكه دستات بوي جور وخيانت نده

    پاسخ دادنحذف