هر آدمی یک اوج ِ بدبختی دارد، فقط مخصوص به خودش/ یک جایی که آدم همهی راه ِحلهایِ حال خوب کن مخصوصش را رفته/ همه چیز را قورت داده و در نهایت هیچ چیز گیرش نیامده برای بهتر شدن .
اوج بدبختی یک روز صبح خیلی ارام در حالی که کنارت نشسته اتفاق می افتد، جایی/ زمانی که دیگرهیچ چیز به داد آدم نمی رسد مگر نبودن.
اوج بدبختی یک روز صبح خیلی ارام در حالی که کنارت نشسته اتفاق می افتد، جایی/ زمانی که دیگرهیچ چیز به داد آدم نمی رسد مگر نبودن.