تو ماشین نشسته بودم / وَن، ردیف آخر / هوا تقریبا داشت تاریک میشد دم دم های غروب!
داشتم از شیشه ی ماشین بیرون رو نگاه می کردم / پسر بچه ی پنج شیش ساله یی تنها صندلی عقب نسشته بود / بابا مامانش جلو تو حال و هوای خودشون داشتن یه چیزایی می گفتن!
یهو این ور و نگاه کرد و من رو دید بعد شروع کرد به نگاه کردنم / منم نگاش کردم تمام دو دقیقه ی ِ پشت چراغ قرمز رو / نه اون پلک زد نه من / خیلی جدی خیلی خاص / انگار یه جورایی عمیق!
چراغ قرمز تموم شد / ماشین حرکت کرد / پسر بچه هی نگاه کرد به من تا ماشینشون دور شد / بعـــد من ردیف ِ آخر وَن / صندلی آخر، اون گوشه ی ِته بغضم ترکید!
داشتم از شیشه ی ماشین بیرون رو نگاه می کردم / پسر بچه ی پنج شیش ساله یی تنها صندلی عقب نسشته بود / بابا مامانش جلو تو حال و هوای خودشون داشتن یه چیزایی می گفتن!
یهو این ور و نگاه کرد و من رو دید بعد شروع کرد به نگاه کردنم / منم نگاش کردم تمام دو دقیقه ی ِ پشت چراغ قرمز رو / نه اون پلک زد نه من / خیلی جدی خیلی خاص / انگار یه جورایی عمیق!
چراغ قرمز تموم شد / ماشین حرکت کرد / پسر بچه هی نگاه کرد به من تا ماشینشون دور شد / بعـــد من ردیف ِ آخر وَن / صندلی آخر، اون گوشه ی ِته بغضم ترکید!